ماه و پناه به قلم نازنین مرادخانلو
پارت سیزده
زمان ارسال : ۴۱۴ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 10 دقیقه
-یهبار خودم رو از پنجرهی اتاقم پرت کردم و شکستگی پام رو با دردش به جون خریدم. قرص خوردم، اعتصاب غذا کردم و کارم به بیمارستان کشید. شش ماه بعد در حالی که بابام دیگه از دست کش مکش با من خسته شده بود گفت:
-باشه رضایت میدم زنش بشی، ولی ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
طنین
۱۸ ساله 00ادم تو شرایط عادی داخل ماشین خوابش نمیبره حالا فرض کن با اون سرعت و علاوه بر اون یه عالمه مواد بهت وصل باشه تو تو عالم بی خبری بری و بخوابی 😶🙄